نظریه توقیفی بودن نظم سوره‌ها هیچ ارتباطی را الزام نمی‌کند و در این باره کاملا ساکت است. از سوی دیگر نظریه ساختار هندسی سوره‌ها بر این نکته تأکید دارد که هر سوره دارای یک موضوع و غرض کلی می چرخد. از آنجا که کمترین ارتباط بین بخش‌های مختلف یک کتاب به این است که هر فصلی غرضی را دنبال کند و اغراض فصول آتی را نیز تکمیل نموده و در مجموع همه فصول غرض اصلی و کلی کتاب را محقق نمایند می‌توان نتیجه گرفت که حد اقل بین اغراض سوره‌های هم جوار نوعی ارتباط و هماهنگی وجود دارد و هریک دیگری را برای تحقق هدف کلی قرآن کریم که همان هدایت است یاری می‌نماید؛ مثلا چه اشکالی دارد اگر با مطالعه محتوای دو سوره «انفال و اعراف» به این نتیجه برسیم که هردو به بیان عوامل سقوط امت ها می پردازند با این تفاوت که اولی مربوط به امت های پیشین و دومی مربوط به امت اسلام است.
 
یا بگوییم سوره «طور» همانند سوره «ذاریات» که سوره قبلی آن است پیرامون حیات آخرت و سرنوشت انسان در جهان دیگری است با این تفاوت که در سوره «ذاریات» تأکید و تمرکز روی مسئله جزا و پاداش است و روز آخرت «یوم الدین» - روز جزا - نامیده شده، و در سورة «طور» تأکید روی مسئله کیفیت وقوع «عذاب» و عظمت تحولاتی است که در آستانه قیامت رخ می‌دهد. در این گونه تناسب ها در حقیقت به دنبال کشف هماهنگی و ارتباط میان اغراض سوره‌ها هستیم تا آن‌ها را چون گوهرهایی تابناک در سایه غرض کلی قرآن به یکدیگر متصل کنیم.
 
اگر از این زاویه به قرآن بنگریم گذشته از آنکه می‌توانیم به آثار مطلوب تناسب سوره‌ها اشاره کنیم به معیار و اصول قابل اتکایی نیز برای ارزیابی و سنجش تناسب ها دست می یابیم. بدین ترتیب به دو اشکال اصلی مخالفان تناسب سوره‌ها یعنی بی فایده بودن و بی قاعده بودن این علم پاسخ داده ایم.
 
با کشف این تناسب می‌توان نظم حاکم بر کل قرآن را به دست آورد علاوه بر ترسیم ساختار هندسی سوره، ساختار هندسی قرآن را نیز به نمایش گذاشت و ارتباط اجزای مختلف آن را با یکدیگر نشان داد. بدین ترتیب معیار و قاعده مرتبط نمودن سوره‌ها به یکدیگر فقط سیاق سوره و غرض کلی آن خواهد بود و چنانکه مشاهده نمودید این غرض را با تکیه بر روش‌های متفاوتی می‌توان - بدون اعمال سلیقه - از متن سوره کشف کرد. این بحث را با تذکر این نکته به پایان می رسانیم که تناسب سوره‌ها منحصر به آنچه پیشینیان بدان پرداخته اند نیست بلکه اگر به دنبال کشف تناسب آیات و سوره‌های قرآن از منظر جدید و با تکیه بر بنیان های علمی باشیم بسیاری از شگفتی ها و زیبایی های قرآن را می‌توانیم به جهانیان عرضه نموده و آنان را با تعالیم حیات بخش این کتاب آسمانی آشنا نماییم.
 

قصه های قرآن و اغراض سوره ‌ها

یکی از ابزارهای مؤثر قرآن برای تفهیم مقاصد و اهداف متعالی اش، قصه گویی است. مفهوم متعارفی قصه آمیزه ای از حقیقت و خیال پردازی است، اما قصه های قرآن همه حقیقت است تا به انسان درس زندگی بیاموزد.
 
یکی از خصوصیات قصه های قرآنی، همسو بودن آن‌ها با مطالب سوره و غرض اصلی آن است. اگر محور اصلی سوره‌های اثبات وحدانیت الهی باشد، قصه هایی که در آن مطرح می شوند بر مسئله توحید تکیه دارند. اگر مطلب اصلی سوره نجات مؤمنان از چنگال مشرکان و کفار است، قصه هایی که نجات ایمان آورندگان را مژده می‌دهد، نقل می‌گردد و اگر سوره درصدد تقویت قلب پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم یا تخویف مشرکان از آزار و اذیت مسلمین است، قصه مبارزه انبیا با دشمنان گفته می‌شود که سرانجام با پیروزی پیامبران به انتها می رسد. اگر سوره‌های معاد را محور اصلی خود قرار داده، قصه هایی که نمایانگر قدرت بی پایان الهی بر احیاء مردگان است بیان می‌شود و سرانجام اگر سوره‌های بر جهاد با مشرکان تأکید دارد، قصه مقاومت و پایداری جبهه حق در رویارویی با دشمنانشان را متذکر می‌شود.
 
حکمت تکرار قصه ها در قرآن نیز اصولا به همین نکته بازمی‌گردد . یک قصه مانند داستان حضرت آدم، موسی یا نوح گرچه در سوره‌های مختلف قرآن و با الفاظ متفاوت نقل شده است و ظاهرا همه از یک واقعیت حکایت می‌کنند اما هریک تنها به جنبه ای از داستان اشاره دارد که با غرض سوره و موضوع اصلی آن هماهنگ است. بنابراین داستان مانند سایر عناصر در خدمت غرض اصلی سوره است و مقاصد و اهداف هر سوره را به آسانی و با روشی جذاب و تأثیر گذار به خواننده خود انتقال می‌دهد. 

قرآن پژوهانی که به ساختار هندسی سوره‌ها توجه داشته و از این منظر به بررسی قصه های قرآنی پرداخته اند به وجود رابطه معنادار و محکمی بین نحوه قصه پردازی و غرض سوره اشاره کرده‌اند و آن را یکی از عوامل جذابیت و لطافت داستان های قرآنی برشمرده‌اند.
 
«سعید حوی» در الأساس فی التفسیر درباره فایده ای که بر تکرار قصه های قرآنی مترتب است می‌نویسد: قابل توجه است که بدانیم در هرجا که قصه ای به بحث نهاده می‌شود یا تکرار می‌گردد صرفا تأمین هدف خاصی منظور است که هم با سیاق ویژه آن سوره و هم با سیاق کلی قرآن هماهنگ است. دکتر «محمود بستانی» در بخشی از کتاب اسلام و هنر به بررسی جلوه های هنری قرآن پرداخته و ضمن بیان ویژگی های داستان های قرآنی و تفاوت آن با داستان ‌های بشری، درباره جایگاه داستان در سوره می‌گوید:
 
در مقام آشنایی با داستان های قرآنی اشاره ای به جایگاه داستان در سوره‌های قرآن ضرورت دارد. عنصر داستانی در راستای روشن تر کردن مضامین مورد نظر سوره‌های قرآنی به خدمت گرفته شده است، نه اینکه صرفا یک شکل هنری و ادبی فاقد هرگونه رسالت فکری باشد و مستقلا مطرح شود؛ گرچه در برخی از سوره‌ها از قبیل سوره یوسف علیه السلام و سوره نوح داستان حالت استقلال به خود می‌گیرد، اما در همین موارد این داستان‌های مستقل در راستای رسالت فکری مذکور به کار گرفته می‌شود و همان گونه که مشاهده می کنیم، سوره با یادآوری مطلبی که جزء متن داستان نیست آغاز می‌شود و یا پایان می پذیرد. بنابراین آنچه مهم است آن عنصر داستانی است که در راستای هدف و رسالت سوره قرار دارد و گاهی یک سوره را به طور کامل به خود اختصاص می‌دهد و گاهی بخشی از سوره را.
 
منبع: ساختار هندسی سوره‌های قرآن، محمد خامه‌گر، صص237-232، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵